کمی آن را جوشاند و داخل سطل ریخت و آن را کشان کشان به کناره راه آورد، درست همانجا که سینی و لیوانهایش را گذاشته بود ... لیوان ها را پر کرد و به میان رهگذران رفت ... مشخص بود که تمام دلخوشیاش تقسیم شیر بود
دختری خندان یک لیوان از سینی برداشت و گفت
شکرا...حب الحسین یجمعنا