چهره میراث ملفوظ
( مهدی صالح زاده )
( مهدی صالح زاده )
قسمت اول
گويشها و لهجهها بخش مهم و میراثی ارزشمند از فرهنگ و آداب و رسوم نقاط مختلف ایران بهشمار ميروند كه نیازمند حفظ و احیا هستند و به همین دلیل است که بسیاری از متخصصان و پژوهشگران، توجه به گويشها و لهجههای محلي را براي تقويت فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه ضروري و لازم میدانند.
مردم در زبانی یکسان، ممکن است به دلایل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، گفتار خود را متفاوت از گفتار مردم دیگر مناطق ادا کنند. این اختلاف عمدتا آوایی و واجی است و با آهنگ خاصی ادا میشود که به آن لهجه گوییم. مثل لهجههای شیرازی، یزدی، کرمانی، اصفهانی و... که همگی از لهجههای زبان فارسی هستند و سخنگویان آنها، سخنان یکدیگر را بهدرستی متوجه میشوند.
بدون تردید در این مورد با من اتفاق نظر دارید که زبان فارسي بخشي از هويت ما است و گويشهای رایج در کشورمان شاهرگی از زبان فارسي هستند که در شکلگیری و استمرار هویت ما نقش انکارناپذیری دارند. پرواضح است که تلاش در حفظ گويشها مساوی خدمت به زبان فارسي است که در كنار ميراث مكتوبمان نبايد از اهميت پاسداشت آن در جاي جاي ايران زمين غافل شویم. با اینحال تا کنون كمتر اين خطر و نياز به حفظ و حراست به سمت گويش هاي موجود در كشور احساس شده است. يونسکو ميگويد، وقتي زباني ميمیرد، جهان ميراث گرانبهايی را از دست میدهد؛ زيرا مجموعه عظيمی از افسانهها، اسطورهها، شعرها و ميراث ادبی و دانش جمعشده توسط نسلهای مختلف در طی قرنهای متمادی به يکباره از بين ميرود
آنچه که به ملتها در این جهان موجودیت میدهد، حضور زبانی متفاوت آنهاست. ملتی که با هويت و فرهنگ وآداب ورسوم گذشته خود بيگانه باشد به راحتي مورد آسيب قرار می گيرد و همین گویشها و لهجههای متنوع، بخشی از شناسنامه هويتی ملتها است که به ما قدمت آنها را یادآور میشود.
این روزها، هرگاه به نحوه صحبت کردن مردم مناطق مختلف سرزمینمان توجه میکنیم، زنگ خطر مرگ تدریجی لهجهها و گویشهای سنتی برایمان بهصدا در میآید. کمرنگ شدن حفظ سنتهای ارزشمندی همچون لهجه و گویش، نهتنها برای خود من، بلکه برای تک تک افراد ایران کهن اتفاق می افتد و تدریجی بودن این اتفاق باعث شده است که کسی چندان به فکر زنده نگه داشتن آن ها نباشد.
هرگز از یاد نمیبرم زمانی که تنها 17 سال داشتم و برای اولین بار برای مسابقات طراحی به تهران سفر کردم، هرگاه با زبان و لهجه مادریام صحبت می کردم با طعنه افراد مختلف مواجه میشدم. این همان غمنامه و درددلیست از سقوط بخشی فرهنگ و هویت مردمانی که تمدنی چندین هزار ساله داشتهاند. زبانها و گویشها چنان گلهای رنگارنگی در دشت پهناور ایران هستند که روز به روز درهرگوشه پژمرده و پژمردهتر می شوند که دلایل متعددی از جمله تغییرات فرهنگ و مهاجرت مردم به شهرها از مهمترین آنها هستند.
مدت طولانی است که در این اندیشه بودهام که چگونه قادرم از توانایی و مهارتم، قدمی موثر در حفظ این گنجینههای ملفوظ بردارم. از همین رو بر آن شدم تا با به تصویر کشیدن واژهها و عبارات ملموس در گویشها و لهجههای ایرانی به شکل نشانه های نوشتاری، مفهوم شیرین و نهفته در آنها را به نسلهای بعدی انتقال دهم.
در ابتدا با بهکارگیری تکنیک استفاده از نشانههای نوشتاری تصویری و تلفیقی، از لهجه خودم یعنی "ابرقویی" شروع کردم. بهمرور با طراحی چند نشانه نوشته در اوقات فراغتم، به مطالعه لهجهها و گویشهای مختلف روى آوردم؛ با دوستانم در شهرهای مختلف هماندیشی کردم و به کمک آنها توانستم اصطلاحات محلی شهرهای مختلفی همچون یزد، شیراز، اصفهان، مشهد و همچنین اصطلاحاتی از زبانهای فارسی، ترکی، کردی و لری راجمع آوری کنم، در این میان به نکته ای بسیار جالب برخوردم، بسیاری از کلمات در گویش های مختلف مشترک بودند و تنها تفاوت آنها به کسره و فتحه ختم می شد.
با هدف خلق و نسبتدادن هویت تصویری به واژهّهای جمعآوری شده، انرژی و زمان بیشتری را صرف آمادهسازی مجموعهای کردم که در آن از پتانسیل شکلپذیری حروف برای انتقال معنایی واژهّها استفاده شد. صد البته در طراحی این مجموعه، خوانایی واژهها در درجه دوم اولویت قرار گرفت.
مجموعهاى که در ذیل مشاهده میکنید، منتخبی است از تلاشهایم برای نمایش متفاوت اصطلاحات و گویش های مختلف ایران زمین .
مردم در زبانی یکسان، ممکن است به دلایل تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، گفتار خود را متفاوت از گفتار مردم دیگر مناطق ادا کنند. این اختلاف عمدتا آوایی و واجی است و با آهنگ خاصی ادا میشود که به آن لهجه گوییم. مثل لهجههای شیرازی، یزدی، کرمانی، اصفهانی و... که همگی از لهجههای زبان فارسی هستند و سخنگویان آنها، سخنان یکدیگر را بهدرستی متوجه میشوند.
بدون تردید در این مورد با من اتفاق نظر دارید که زبان فارسي بخشي از هويت ما است و گويشهای رایج در کشورمان شاهرگی از زبان فارسي هستند که در شکلگیری و استمرار هویت ما نقش انکارناپذیری دارند. پرواضح است که تلاش در حفظ گويشها مساوی خدمت به زبان فارسي است که در كنار ميراث مكتوبمان نبايد از اهميت پاسداشت آن در جاي جاي ايران زمين غافل شویم. با اینحال تا کنون كمتر اين خطر و نياز به حفظ و حراست به سمت گويش هاي موجود در كشور احساس شده است. يونسکو ميگويد، وقتي زباني ميمیرد، جهان ميراث گرانبهايی را از دست میدهد؛ زيرا مجموعه عظيمی از افسانهها، اسطورهها، شعرها و ميراث ادبی و دانش جمعشده توسط نسلهای مختلف در طی قرنهای متمادی به يکباره از بين ميرود
آنچه که به ملتها در این جهان موجودیت میدهد، حضور زبانی متفاوت آنهاست. ملتی که با هويت و فرهنگ وآداب ورسوم گذشته خود بيگانه باشد به راحتي مورد آسيب قرار می گيرد و همین گویشها و لهجههای متنوع، بخشی از شناسنامه هويتی ملتها است که به ما قدمت آنها را یادآور میشود.
این روزها، هرگاه به نحوه صحبت کردن مردم مناطق مختلف سرزمینمان توجه میکنیم، زنگ خطر مرگ تدریجی لهجهها و گویشهای سنتی برایمان بهصدا در میآید. کمرنگ شدن حفظ سنتهای ارزشمندی همچون لهجه و گویش، نهتنها برای خود من، بلکه برای تک تک افراد ایران کهن اتفاق می افتد و تدریجی بودن این اتفاق باعث شده است که کسی چندان به فکر زنده نگه داشتن آن ها نباشد.
هرگز از یاد نمیبرم زمانی که تنها 17 سال داشتم و برای اولین بار برای مسابقات طراحی به تهران سفر کردم، هرگاه با زبان و لهجه مادریام صحبت می کردم با طعنه افراد مختلف مواجه میشدم. این همان غمنامه و درددلیست از سقوط بخشی فرهنگ و هویت مردمانی که تمدنی چندین هزار ساله داشتهاند. زبانها و گویشها چنان گلهای رنگارنگی در دشت پهناور ایران هستند که روز به روز درهرگوشه پژمرده و پژمردهتر می شوند که دلایل متعددی از جمله تغییرات فرهنگ و مهاجرت مردم به شهرها از مهمترین آنها هستند.
مدت طولانی است که در این اندیشه بودهام که چگونه قادرم از توانایی و مهارتم، قدمی موثر در حفظ این گنجینههای ملفوظ بردارم. از همین رو بر آن شدم تا با به تصویر کشیدن واژهها و عبارات ملموس در گویشها و لهجههای ایرانی به شکل نشانه های نوشتاری، مفهوم شیرین و نهفته در آنها را به نسلهای بعدی انتقال دهم.
در ابتدا با بهکارگیری تکنیک استفاده از نشانههای نوشتاری تصویری و تلفیقی، از لهجه خودم یعنی "ابرقویی" شروع کردم. بهمرور با طراحی چند نشانه نوشته در اوقات فراغتم، به مطالعه لهجهها و گویشهای مختلف روى آوردم؛ با دوستانم در شهرهای مختلف هماندیشی کردم و به کمک آنها توانستم اصطلاحات محلی شهرهای مختلفی همچون یزد، شیراز، اصفهان، مشهد و همچنین اصطلاحاتی از زبانهای فارسی، ترکی، کردی و لری راجمع آوری کنم، در این میان به نکته ای بسیار جالب برخوردم، بسیاری از کلمات در گویش های مختلف مشترک بودند و تنها تفاوت آنها به کسره و فتحه ختم می شد.
با هدف خلق و نسبتدادن هویت تصویری به واژهّهای جمعآوری شده، انرژی و زمان بیشتری را صرف آمادهسازی مجموعهای کردم که در آن از پتانسیل شکلپذیری حروف برای انتقال معنایی واژهّها استفاده شد. صد البته در طراحی این مجموعه، خوانایی واژهها در درجه دوم اولویت قرار گرفت.
مجموعهاى که در ذیل مشاهده میکنید، منتخبی است از تلاشهایم برای نمایش متفاوت اصطلاحات و گویش های مختلف ایران زمین .
اخوئه - akhowa - خمیازه (یزد)
رایچینه - rachine - راه پله (یزد)
سینه کشی - sine keshi - سربالایی (یزد، شیراز)
چانتا - chanta - کیف (ترکی)
جعده - jade - جاده (ابرقویی)
آجان - ajan - مامور (شیراز)
تمبون - tambon - شلوار (لری)
لچک - lachak - روسری (شیراز، یزد)
چوغور - choghour - گنجشک (یزد)
یلپی - yelpi - بادبزن (ترکی
رب - reb - مارمولک (یزد)
کرسی - korsi - چهارپایه (شیراز، یزد)
گووخ - gookh - بادکنک (ترکی)
داش - dash - سنگ (ترکی)
دولخ - dolakh - گرد و خاک (یزد)
کولوک - kolok - پارچ سفالی (شیراز)
گرن - geren - گره (شیراز)
دشان - doshan - خرگوش (ترکی)
آقاج - aghaj - درخت (ترکی)
دوری - dowri - بشقاب (شیراز، یزد)
جلد - jald - تند (اصفهان)
مچد - mached - مسجد (مشهد، ابرقو)
ارسی - orsi - کفش (مشهد، شیراز، یزد)
آفتوو - aftow - آفتاب (شیراز)
خفتی - khefti - گردنبند (مشهد)